هانای عزیزم این عکس و بخاطرتوگذاشتم این روزا خیلی دلتنگی مامانی زهره رومی کنی عزیزم ازجلوی خونش که رد میشیم گریه میکنی تا یادت میاد گریه میکنی ازت زبان پرسیدم تابکلمه مادربزرگ رسیدیم بابغض گفتی دیگه این کلمه رونپرس عزیزم میدونم خیلی مامانی زهره رودوس داشتی ولی دلم نمیخواد قلب کوچیکت اینقدر بلرزه میدونم مامانی هم راضی نیس ولی توهنوز خیلی کوچیکی هنوز 8 سالته وفقط دلتنگی میکنی خوب حقم داری. چندروز پیش بمن گفتی بیا بریم سرخاک مامانی .بابا هم ماروبرد یه جعبه شیرینی هم بعنوان خیرات براش خرید بعد رفتی سرخاکش گفتی من دوباربراش فاتحه میخونم مامانی میفهمه؟ گفتم معلومع عزیزم که میفهمه اون همیشه برای سلامتیت دعا میکنه. ...