تولدیکسالگی هیلا زنبوره
عزیزم از یکسالگیت دوهفته گذشته بود که برات جشن گرفتیم.شما هفت شهریور 1393 یکساله شدی.واسه این تولد خیلی زمان گذاشتم چون نمیذاشتی کاراتو انجام بدم من هم صبر میکردم وقتی میخوابیدی کاردستیهاتو درست میکردم اما بعدش که تموم شد خیلی خودم لذت بردم مخصوصا وقتی همه میومدن و تعریف میکردن خلاصه همه چی عالی شد دخمل قشنگم
کلاهتو خودم برات درست کردم عزیزدلم البته نمیذاشتی راحت روی سرت بمونه
این عکس دوتایتونو خیلی دوس دارم .چقدر واسه هانا هم گشتم تا لباس زردو مشکی پیدا میکنم اما لباس شما هم قشنگ شد هانا جون
اینم بگم بابا جونم تو نصب کردن کاردستیها و باد کردن بادکنکها و خریدن و .... خیلی برات زحمت کشید خاله ملیحه و خاله هانیه هم تو درست کردن شام خیلی کمکم کردن که دستشون درد نکنه واقعا
از کادوهات دیگه عکس نگرفتم عزیزم چون اکثرا پول دادن
من و بابات واست یه النگو طلا خریدیمبابایی جلیل واست ونیکاد خرید هانا جونم واست یه استخر بادی خرید من و بابا هم واسه هانا یه شلمان چراغ خواب خریدیم چون تو نگه داری از شما بمن کمک میکنه دستش درد نکنه
اینم عکستون با باباجون